برای مشاهده متن کامل، دکمه بالا را لمس کنید.
یه کم مثل من سرسخت
می پرسم، نمی گویی شتی گولم؟
هر شب دلم برات تنگ میشه
دستانت را به من بدههر چند از تو دورم
برام مهم نیست کی هستن
من به شبی پر از غم نیاز دارم
خاطرات مصرف می شودیک بار چه اتفاقی می افتد؟
چه کسی وقتی اسیر شد عاشق نشد؟تو گلی و من خار
اما نفست را حبس می کنم تا اشک در چشمانت جمع نشود
که شب من را در نقاشی چشمانت خواهی یافت
چشم های سیاتووقتی فصل باران می آید
در میان تنهایی
تو دوباره منو یادت میاد
میدونی چقدر منو میخوایبرو تو این کوچه
که حافظه کمی از آن داریم
هر چه می گویند راهب
باور نکن دوستت دارم