هویت ماندگار: در اهمیت مسعود کیمیایی/یادداشتی از مهرزاد دانش

مهرزاد دانش منتقد سینما در کانال تلگرامی خود نوشت :حدود ۵ سال قبل، مطلبی درباره مسعود کیمیایی در ماهنامه کرگدن نوشتم. اکنون، به مناسبت زادروز او، آن یادداشت در این مجال بازنشر می‌شود.

گاهی اوقات نقد فیلم صرفا بخشی از حقیقت‌های سینمایی است. منتقدی بر مبنای سلیقه، بینش، تجربه، مطالعات، ایدئولوژی، و…اثری را می‌پسندد یا نمی‌پسندد و مطلبی مثبت یا منفی در موردش می‌نویسد. این رویه شاید درباره بسیاری از فیلم‌هایی با سازندگان معمولی متناسب باشد، اما مواقعی هم گویای همه حقایق نیست؛ مخصوصا جاهایی که در پشت آن فیلم، هویتی تأثیرگذار به قدمت سال‌هایی پرفراز و نشیب حضور داشته باشد.
مسعود کیمیایی یکی از این سینماگران است. فیلم‌های او همواره بحث‌برانگیز بوده‌اند و جبهه‌های موافق و مخالف در عرصه تحلیل آثارش، دامنه و تراکم و بسامد فراوان داشته‌اند. نگارنده خود معمولا فیلم‌های کیمیایی را از زاویه‌های مخالف نگریسته است. اما این نگره، صرفا نظری محدود درباره یک فیلم است که می‌تواند در مقایسه و مواجهه با دیگر نظرات، فضایی متغیر و سیال پیدا کند. گاهی وقت‌ها هست که نقدی منفی بر فیلمی فاقد هویت نگاشته می‌شود. این‌جا نظرگاه منتقد، شکلی تثبیت‌شده دارد و قرار نیست جایگاه‌هایی معرفتی و تاریخی آن نظر را قبض و بسط دهند. اما نقدی منفی بر فیلمی از یک فیلمساز، که به دلیل اعتبار و هویت‌مندی و تشخص هنری و وجودی‌اش، وجهه‌ای فراتر از ابعاد یک فیلم محدود دارد، اقتضائات و پیامدهایی دیگر دارد. این جا دیگر منتقد هنگام نگارش حتی مطلبی منفی، دائما به خود یادآوری می‌کند که با عرصه‌ای بسیار مهم مواجه است و اگرچه از فیلم خوشش نیامده، اما دنیای فکری و تاریخی‌ای که در ورای آن فیلم شکل گرفته است، ادبیاتی را می‌طلبد که متناسب با حرمت و وزن ساحت یادشده باشد.
از اواسط دهه ۱۳۴۰ تا کنون کیمیایی فعالیت سینمایی داشته است. این دوره تقریبا نیم‌قرنی، همواره نام کیمیایی را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین سینماگران ایرانی دربرگرفته است. این که بعد از نیم‌قرن، کیمیایی همچنان اعتبار و اهمیت خود را حفظ کرده است و به رغم جبهه‌بندی‌های شدید و مختلف در برابر آثارش، موقعیت کاریزماتیکش باقی است، نشان از مولفه‌هایی دارد که در تبلور این موقعیت بسیار موثر بوده‌اند. این‌که قرار باشد زمینه و عوامل اعتبار دامنه‌دار یک هنرمند را برشماری کنیم، بحثی مفصل می‌طلبد. در این مجال مختصر، تنها به یادآوری برخی از عناصر موثر در جایگاه کنونی مسعود کیمیایی پرداخته می‌شود.
۱- یکی از مهم‌ترین شناسه‌های سینمای کیمیایی وجود قهرمان در بافت قصه‌های فیلمنامه‌هایش است. سینمای ایران، در سال‌های قبل از انقلاب، نه قهرمان که بزن‌بهادرهای مقوایی داشته است و در سینمای بعد از انقلاب نیز، این مولفه تحت تأثیر ترویج الگوی سینمای هنری اروپا در مراتب روشنفکری‌اش و یا پرهیز از قهرمان‌سازی به دلایلی ایدئولوژیک، به تدریج کمرنگ شد. اما در سینمای کیمیایی این عنصر چه در سال‌های دور و چه در مقاطع نزدیک‌تر، جایگاه خود را محفوظ نگه داشت. این‌که اصولا تعریف قهرمان چیست و ضرورتش در کدام سبک و سیاق سینمایی منطقی می‌نماید و آیا دوره‌اش به سر آمده و یا ماهیتش دگرگون شده یا نه، بحث‌هایی دامنه‌دار و خارج از حوصله این نوشتار است، اما واقعیت آن است که سینمای کیمیایی از معدود نمونه‌هایی در سینمای ایران است که ذائقه و تمایل مخاطب را در همذات‌پنداری و نیازمندی‌اش به ستایش از قهرمان ارضا می‌کرد. قهرمان در فیلم، تجلی آرمان‌های بیننده و انگیزه‌بخش ابعاد خفته وجودی‌اش است و سینمای بدون قهرمان، سینمایی مرده و خنثی است که تأثیر و تأثری را در مناسبات متن/مخاطب نمی‌آفریند.
۲- کیمیایی هنرمندی صرف در ارتباط با سینما نیست؛ اگرچه عاشق سینما است. فیلمسازی که عاشق سینما نیست و به بهانه‌هایی دیگر وارد عرصه سینما شده است، جایگاه ماندگاری نمی‌یابد و به ضرب رانت و یا کاسب‌کاری‌های مبتذل به حیات انگلی‌اش در سینما ادامه می‌دهد. کیمیایی عمیقا فیلم‌باز، سینمادوست و یک دایره‌المعارف زنده سینمایی است که می‌تواند ساعت‌ها درباره مختصات یک میزانسن از پلان و یا نمایی، ایده‌هایی پرتأمل ارائه دهد و با دانشش از تاریخ سینما و سبک‌های سینمایی و تکنیک‌های هنری پیوندش دهد. اما به رغم همه این‌ها، فضای حسی/معرفتی او، حوزه‌ای فراتر از سینما را شامل می‌شود. موانست و همنشینی کیمیایی با غالب وجهه‌های معتبر حوزه‌های فکر و اندیشه و فرهنگ، از او شمایلی روشنفکر ساخته است که در زمینه‌هایی همچون رمان‌نویسی و خلق متن‌های ادبی هم نمودهای هنری‌اش را بروز داده است. در واقع کیمیایی یک شیفته سینما است که در منظومه‌های دیگر هنر و معرفت هم دست بلندی بر آتش دارد.

۳- ماجرا فقط محدود به هنر نیست. دغدغه‌های اجتماعی کیمیایی به محیط پیرامون از جمله مختصات مهم سینمای او است. سینمای کیمیایی محدوده‌ای ختثی را دربرنمی گیرد. در بین آثار سینماگران کشورمان، کدام فیلمساز را سراغ دارید که گستره وسیعی از معضلات و موضوعات مهم و ملموسی همچون اعتیاد، فحشاء، مهاجرت به خارج، قاچاق، باندهای مافیایی اقتصادی، ماشین ترور صهیونیسم، فضای چریکی و مبارزه علیه سیستم جور، استعمار و استثمار، گسست حاشیه و متن، شکاف‌های طبقاتی، تقابل‌های شهری/روستایی، انقلاب، جنبش‌های دانشجویی، التهاب‌های اجتماعی در زیر سایه نگاه‌های امنیتی، مواجهه سنت و تجدد، و… را در خود جای داده باشد؟ مرور فیلم‌های کیمیایی، گذر از معبری مفهومی/تاریخی است و می‌تواند در نوع خود، ساحتی جامعه‌شناسانه را در شمایل نیم‌قرن اخیر جامعه ایران شامل شود. این در حالی است که بنابر همین ویژگی، برخی از فیلم‌های کیمیایی از حد و حدود یک فیلم معمولی گذر کرده‌اند و به مثابه آثاری که روح زمانه‌شان را بازتاب داده‌اند متبلور شده‌اند. قیصر از معدود فیلم‌های ایرانی است که عبارت فیلم زمانه به راستی در موردش صدق پیدا می‌کند.
۴- آن‌چه در بند قبل آمد، فضایی در خلأ نیست. میراث اجتماعی کیمیایی، دستمایه و الهام‌بخش بسیاری از فیلمسازان نسل‌های بعدی شد. تأثیرپذیری سینمای بنی‌اعتماد، فرهادی، پناهی، اسعدی، ملاقلی‌پور، و بسیاری دیگر از سینماگران شاخص رده اجتماعی از الگوهای کیمیایی عیان‌تر از آن است که بتوان به انکارشان نشست؛ اگرچه هر یک از ایشان، به تدریج مسیری را در روند پختگی سینمایی‌شان رقم زدند که متناسب با فضای مستقل فکری و هنری‌شان بود. با این حساب، کیمیایی، سینماگری است که نه تنها در ارتباط با محدوده فردی/هنری خودش تشخص دارد، که در تربیت و گسترش دیدگاهش در امتداد نسل‌های بعدی هم نقشی ویژه دارد.
۵- هر چقدر هم که مثل من با نوع داستان‌پردازی و دیالوگ‌نویسی کیمیایی به ویژه در کارهای اخیرش نتوانید ارتباط برقرار کنید، نسبت به تسلطش بر تصویر و میزانسن و عمق محدوده بصری کادر و سایه‌روشن و رنگ‌آمیزی فضا امکان انکار نخواهید داشت. عشق کیمیایی به سینما و تصویر از یک طرف، و تجربه و خلاقیتش در تصویرسازی سپهرهای مختلف موقعیتی از طرف دیگر، بازتابی شاعرانه و پراحساس از آن‌چه درون قاب قرار دارد ارائه می‌دهد. تصاویری مانند وداع مونس و دانیال در کناره ساحل، کلاه به جا مانده بر پله، صف مورچگان بر حاشیه دیوار (سرب)، نوع ورود حامد بهداد در صحنه از عمق تاریکی به روشنایی (محاکمه در خیابان)، پیکر خسته قهرمان سوار بر اسب در فضای پرازدحام خیابان، تمرکز بر عکس دیوار سلول (رد پای گرگ)، انتقام زیر دوش حمام (قیصر)، ناله اسب رنجور در حیاط (متروپل)، همنوشی سید و قدرت در تنهایی وجودی‌شان (گوزن‌ها) و… تصاویر و موقعیت‌هایی هستند که به سختی از حافظه سینمای ایران پاک می‌شود. میزانسن‌ها و موقعیت‌سازی‌های کیمیایی در سینمای ایران، خود شاخصی مهم به حساب می‌آیند.
۶- در زمانه‌ای که تعفن ابتذال فیلمفارسی، در بستر سینمای ایران، ریشه‌های عمیق دوانده بود و انحطاطی اساسی را در فضای هنری آن دوران رقم زده بود، کیمیایی از معدود سینماگرانی بود که نه با تأسی به سینمایی به دور از مردم و صرفا روشنفکرانه، بلکه با تکیه به مخاطبان اصلی سینما و با رعایت اصول درست زیبایی‌شناسی سینما، راهی درست را در آن زمانه ملتهب پیمود. در واقع اگر کیمیایی را از ناجیان سینمای ایران در عصر ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بینگاریم، سخنی به افراط نگفته‌ایم. درک اهمیت این موقعیت شاید برای مخاطبان امروز سینمای ایران چندان به بار ننشیند، اما تصور همین که در روزگار ترویج ساده‌انگاری و کوبیدن بر طبل بی‌عاری (که خود استراتژی‌ای رسمی بعد از ماجراهای مقابله با نهضت ملی و مذهبی مردم در دهه‌های سی و چهل به شمار می‌رفت)، کسی از کنش‌مندی‌های فردی در برابر ظلم سخن بگوید و انفعال و ناکارآمدی سیستم وقت را به رخ بکشاند، امری بسیار مهم و تاریخی به حساب می‌آید. این را بیفزایید به این که در همان روزگار ترویج بلاهت که عمده سینماگران حتی از الفبای سینما هم هیچ نمی‌دانستند و فرق خط فرضی را با لنز واید تشخیص نمی‌دادند، سینمای کیمیایی عرصه‌ای جدی را در زمینه رعایت اصول و عرضه خلاقیت‌ها گشوده بود.

۷- کیمیایی تنها ستاره سینمای ایران در عرصه فیلمسازی است. هیچ‌کس همچون او، مرید و شیفته در بین مخاطبان ندارد؛ مخاطبانی که او را با لفظ آیینی «آقا» خطاب می‌کنند. کف‌زدن‌های ممتد و مکرر به هنگام ظهور اسمش در عنوان بندی، چیزی از ابراز احساسات به ستاره‌های خوش‌سیما و خوب‌اندام بازیگری کم نداشت و این در فضای سینمای ایران که در بعد مخاطب‌شناسی هنوز در مناسبات بازیگرمحوری به سر می‌برد، استثنایی شگفت‌انگیز است. راز محبوبیت کیمیایی را باید تحلیل‌گران سینمایی در بررسی‌های خود بگشایند. نقد یک فیلم به تنهایی گویای همه ابعاد سینمایی یک سینماگر نیست. کیمیایی چه از فلان فیلمش خوشامد یا بدآمد گفته شود، به لحاظ شخصیت سینمایی، فراتر از چند فقره یادآوری تکنیک سینمایی است. هویت او با تاریخ سینما، اندیشه، و فرهنگ ایران گره خورده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.