اینک آخر الزمان/ نگاهی به فیلم «خواب آب»

سینماسینما، حمیدرضا گرشاسبی

وقتی فیلم‌هایی از جنس خواب آب و مثل آن را می‌بینی، اولین سوالی که پس از دیدن آن‌ها به ذهنت می‌رسد، این است: «این فیلم‌ها رو به کی نشون می‌دین؟» کمی که می‌گذرد، تمرکزت را می‌گذاری برای همین فیلم؛ فیلم «خواب آب» که به‌هرحال کارگردان و نویسنده نام‌آشنایی پشت آن است. دومین سوال پیش می‌آید. «این فیلم رو برای کی ساختن؟» بیشتر که فکر می‌کنی، سوال سوم هم خودش را عیان می‌کند. «چه کسی برای ساخت این فیلم سرمایه‌گذاری می‌کند؟» همین سوال سوم را می‌شود طور دیگری هم مطرح کرد. و آن این‌که اساسا پول این طور فیلم‌ها از کجا تامین می‌شود و سرمایه‌گذار برای پولی که خرج این فیلم می‌شود، چه توجیهی دارد؟ در این وانفسایی که کارگردانانی با داشتن فیلمنامه‌های خوب و استعدادی فراوان به‌سختی تهیه‌کننده پیدا می‌کنند، «خواب آب» چگونه سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده پیدا می‌کند؟ وجه خوش‌بینانه‌اش این است که سرمایه‌گذاران از بعد مادی قضیه گذشته‌اند و صرفا به انجام یک تجربه نظر دارند. در این جور مواقع، آیا تجربه مگر نه این‌که باید چیزی جدید را به منصه ظهور برساند؟ اصولا مگر تجربه، نباید یک تجربه جدید باشد؟ «خواب آب» واقعا چه تجربه جدیدی را در سینما به فعلیت رسانده؟ یک بار دیگر سوال می‌کنم از خود: «این فیلم واقعا برای چه کسی ساخته شده؟ چه کسی ممکن است از دیدن این فیلم تجربه‌ای را از سر بگذراند و از این تجربه لذت ببرد؟» به نظر می‌رسد «خواب آب» از آن دسته فیلم‌هایی است که نگاهی پندآموز دارند. می‌خواهند تلنگر بزنند. می‌خواهند به تو بگویند که منابع دارند تمام می‌شوند. حواستان را جمع کنید. فیلم «خواب آب» شکل دیگری از تیزرهای تلویزیونی است که بر این کانسپت استوارند: آب هست، کم است. آیا «خواب آب» آن‌قدر تاثیر می‌گذارد که باور کنیم آب را باید احترام بیشتری بکنیم و ارزشش را بدانیم؟ وقتی فیلم کسالت‌بار و حوصله‌سربر باشد، به نقدِ غرضِ خود برنخاسته است؟ به این ترتیب مکانیسم تاثیرپذیری فیلم به صفر می‌رسد.

به گواه آن موبایل اسمارت که دست امیر (جوانِ زمین‌شناسِ فیلم) است، فرضمان را می‌گذاریم که داستان فیلم دارد در زمان حال می‌گذرد. همین سال‌هایی که سالِ ساخت فیلم بوده است، اما حرفِ فیلم و محتوایی که پی می‌گیرد، چرا تا به این اندازه کهنه است؟ از جنسِ فیلم‌هایی است که در دهه ۶۰ ساخته می‌شدند و می‌خواستند متفاوت باشند با فیلم‌های داستان‌گو، تجاری و جریان اصلی. «خواب آب» آدم را می‌برد به آن سال‌ها و متفاوت‌نمایی آن دهه را یک بار دیگر عیان می‌کند. گویی که فیلم ۳۰ سال دیر ساخته شده است. برای همین است که نمی‌تواند مخاطب امروزی را مخاطب خودش کند. فیلم برای این سال‌هایی که زندگی می‌کنیم، عقب است. نوع پرداختنش برای یک قصه یک خطی، دمده شده. در شروع این بند، گفتم فیلم عناصر امروز را دارد، اما از چیزهایی می‌گوید که به سال‌ها سال پیش‌تر تعلق دارد. کدخدا و قنات و بافته‌های دستی و کوزه و عروسِ قنات و مهریه آب چه دخلی به این روزگار دارند؟ داستان این است که امیرنامی مدام از این سو به آن سو می‌رود و در یک هزارتویی می‌چرخد تا به آب برسد. تا به گنج برسد. اما گنج اصلی عشق است. او عاشق می‌شود. این وسط پیر فرزانه‌ای هم هست که همه چیز زیر سر اوست. این الگو برایتان آشنا نیست؟ آشنا که هست. کهنه هم هست. و البته این روایت در موقعیتی آپوکالیپتیک رخ می‌دهد. جهان فیلم بی آدم است و خشکیده. یک جهان نابودشده را به نمایش می‌گذارد تا بگوید وقتی آب نیست، همه چیز از بین می‌رود. و با پیوند افسانه و واقعیت داستانی نچسب را پیش می‌برد که جذابیتی برای دنبال کردن ندارد. آخرِ کار نیز به‌شدت توی ذوقمان می‌خورد، چراکه متوجه می‌شویم همه چیز خوابِ امیر بوده است؛ دم‌دست‌ترین راه برای نمایش یک داستان توهمی و خیالی.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.